روزهای زندگیم گرم میگذرد باتو
به گرمای لحظه ای که تو در آغوشمی و همیشه در کنارمی
عشقمان از جایی شروع شد که با چشمان زیبایت دیوانه ام کردی و قلبم را تسخیر.
عشق زیبا را با تو تجربه کردم و میدانم همیشه همینطور مهربان در کنارم می مانی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقتم
همزبانمی، ای که با تو ساعت ها از عشق سخن میگویم
چقدر عشقمان زیباست
مهدی جان به داشتنت افتخار میکنم
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
چند مدتی میشه که پست نذاشتم و فرصت مناسبی پیش
نمیومد.
اولین سفرمنو عشقم 26 شهریور به شهرزیبای مشهد و
زیارت حرم امام رضا(ع) بود که واقعا اولین مسافرتمون بهترین بود خیلی خوش گذشت.
البته هم زیارت و هم سیاحت بود.
آخرای شهریور جواب کنکورم اومد و الآن درحال حاضر دانشجوی ترم 1 مدیریت بازرگانی هستم.دانشجو بودن خیلی حس خوبی و خاصیه که با دوران مدرسه کاملا متفاوته و من دوس دارم که همیشه دانشجو باشم.
مهدی جانم ترم 3 ارشد رشته(جی آی اس)هست و
امروزم آخرین امتحانشه امیدوارم از امتحانش راضی باشه و به امید خدا پایان نامه هم
به خوبی پشت سر میذاره.
من این پست هایی که میزارم واقعا با عشق و
علاقمه و با تایپ کردن مروری برخاطراتم میشه و همیشه تو ذهنم خواهد بود.
زندگیم
عشقم
عزیزم
بهترینم
همیشه دووووست دارم
4 روز پیش یعنی 8مرداد اولین سالگرد و پیوند ازدواج من و عشقم مهدی بوده ولی وقت نشد که همون روز بنویسم
8مرداد بهترین و مهمترین اتفاق خوب زندگیم بود
وهست.یک روز قبل واسه خریدن هدیه بازار رفتم و اصلا نمیدونستم که چیکار کنم وچی
باید بگیرم تا خوشحاش کنم.بالاخره تصمیم گرفتم یه سکه پارسیان و یه گردنبند با
پلاک اسم(مهدی)براش بخرم. من هدیه هارو با عشق کادو کردم و خیلی خوشحال بودم که
1سال و به خوبی با عشقم بودم.
واسه شام رفتیم رستوران و بعدش رفتیم پارک یه
مکانی خوب هدیه هامون و دادیم.مهدی جان واسم انگشتر و دستبند نقره گرفت که خیلی
خوشحال شدم و کلا خاص بود.
مهدی جان خیلی خوشحالم که دارمت وهمیشه خداروشکر
میکنم که با تو زندگی خوبی دارم.امیدوارم سالیان سال در کنار هم خوش باشیم.
دنیا خیلی عجیبه...واقعا زمان چقدر زود میگذره و
عمر ما هم میگذره.الان دارم به سال گذشته تو همین زمان و روزهاش فکر میکنم که عمم
و شوهرعمم با خانوادم درمورد مهدی و من صحبت کردند.اون روزدقیقا 21 خرداد بوده که
منم امتحانات نهایی سومم تموم شده بود.واقعا چقدر من اون روزها خوشحال بودم وهنوزم
هستم.باور نمی کردم این حرفارو اینکه این اتفاق بیفته که من و مهدی جونم ازدواج
کنیم.
اون روزها خیلی خیلی واسم شیرینه و همیشه بهشون
فکر میکنم وبا مهدی جونم احساس خوشبختی میکنم.8مرداد سالگرد ازدواجمونه.روزیه که
من و عشقم به هم رسیدیم. روزیه که تمام تنهایی ها و غمی که تو گذشته داشتیم و
فراموش کردیم.
از کنار هم بودن لذت ببریم و همیشه خوشحال و
سپاسگذار خدای مهربون باشیم.
من از بودن در کنارشوهرم خیلی خوشحالم و این حس خوشبختی و خوشحالی رو تا لحظه ی مرگم هم دارم و هیچ وقت فراموش نمیکنم.
خدایا به خاطر روزای خوبی که بهم دادی واقعا ازت
ممنونم.