زندگی منُ عشقم

خاطرات زندگی ما 2تا

زندگی منُ عشقم

خاطرات زندگی ما 2تا

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم

شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو

بسان قایق سرگشته روی کردابم

تو در کدام سحر بر کدام اسب سپید

تورا کدام خدا

تو را کدام جهان

تو از کدام ترانه تو از کدام صدف

تو در کدام چمن همره کدام نسیم

تو از کدام سبو
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه

چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه

مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاه

کدام نشاه دمیده از تو در تن من

که ذره ها وجود تو را که می بیند

به رقص می آیند

سرود می خوانند

چه آرزوی محالیست زیستن با تو

مرا همین بگذارند یک سخن با تو

به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر!

به من بگو که برو در دهان شیر بمیر

بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف

ستاره ها را از آسمان بیار به زیر

تو را به هر چه تو گویی به دوستی سوگند

هر آنچه خواهی از من بخواه ، صبر مخواه

که صبر راه درازی ، به مرگ پیوسته ست 

تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه

تو دور دست امیدی و پای من خسته ست

همه وجود تو مهر است و جان من محرومهمیشه دوستت دارم مهدی جونم

عید1394

دقایق اخر سال 1393 بود من و عشقم مهدی خیلی مشتاق بودیم که برای تحویل سال جدید با هم هستیم.من خیلی خدارو شکر میکنم بخاطر لحظه لحظه ی شاد زندگیم که در کنار عشقم میگذرونم.ساعت 2.15 صبح شنبه تحویل سال جدید بود.

اولین سالی بود که من برای تحویل سال خونه عمم بودم.شوهرعمم به من پیشنهاد داد که شگینشون من باشم اخه درواقع از نظر سنی کوچکترین عضو خانواده من بودم و منم قبول کردم.2 دقیقه اخر من از دراتاق خارج شدم ووقتی که سال تحویل شد من قران و بوسیدم و وارد اتاق شدم و از خدا خواستم که سال جدید سال خوب و پر برکتی برای همه و همچنین برای ما باشه. و سال خوبی رو در کنار عشقم داشته باشم و همیشه باهم خوب باشیم.مهدی جون دوست دارم.

دلتنگی


امروز27دی و روزیه که امتحان ترم اولم تموم شده و به خوبی امتحانم و گذروندم.

من 8روزه که عشقم و ندیدم . این چندروزی انگار واسم چند ماه گذشت.دلم خیلی براش تنگ شده وقتی که پیشم نیست احساس تنهایی میکنم.دیشب ساعت9:30بهم زنگ زد من وقتی که صداشو شنیدم حس دلتنگیم بیشتر شده بود.بعداز اینکه تلفن و قطع کردم.اصن دست خودم نبوداشکم ناخوداگاه اومد نمیتونستم آروم بشم.البته همیشه درارتباط هستیم ولی بازم دلم براش تنگ شده

.اخه عشقم دانشگاه ممقان قبول شده که یکمی با تبریز فاصله داره مجبور بود بخاطرامتحانات ارشدش به ممقان بره و بعد ازامتحاناتش برگرده.یک هفته گذشت  وباید تا اخر این هفته هم تحمل کنم تا عشقم به سلامت برگرده.

این روزا خیلی واسم دیر میگذره و طولانی شده دلم میخواد هرچی زودترعشقم بیاد پیشم.

مهدی خیلی دوست دارم وعاشقتم همسر عزیزو مهربونم.همیشه بهت فکرمیکنم یکی یه دونم.

برات آرزوی موفقیت دارم بهترینم.


خوشبختی یعنی همین



همین که تو باشی


همین که خوشحالیم 


همین که دیوونه ی همیم


همین که ما عاشق همیم


Avazak.ir smili12 تصاویر زیباسازی وبلاگ (1) خوشبختی یعنی همین ...   Avazak.ir smili12 تصاویر زیباسازی وبلاگ (1)