-
تولدت مبارک عشق زندگیم
پنجشنبه 21 اردیبهشت 1396 00:22
فاطمه جانم الآن که برات می نویسم سه سال از دوران باهم بودنمون میگذره و هرروز علاقم به تو بیشتر و بیشتر میشه عشق من فاطمه جان تولد 20 سالگیت مبارک
-
عشق ابدی
سهشنبه 25 آبان 1395 21:12
روزهای زندگیم گرم میگذرد باتو به گرمای لحظه ای که تو در آغوشمی و همیشه در کنارمی عشقمان از جایی شروع شد که با چشمان زیبایت دیوانه ام کردی و قلبم را تسخیر. عشق زیبا را با تو تجربه کردم و میدانم همیشه همینطور مهربان در کنارم می مانی همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقتم همزبانمی، ای که با تو ساعت ها از عشق سخن میگویم چقدر...
-
عشق و شادی
شنبه 9 مرداد 1395 12:59
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد سلامدیروز یکی از بهترین و عالیترین روزهام بود،سالگرد یکی شدنمون و 2ساله شدن عشقمون که واقعا همیشه،هرجا که هستیم واسمون روز خیلی خوبیه.از عشقم مهدی جان واقعا تشکر میکنم که تمام تلاششو کرد تا من خوشحال باشم. صبح رفتیم بابلسر که واقعا زیباست و اسکله قایق رانیش هم قشنگ...
-
I love u
سهشنبه 29 تیر 1395 15:33
دوست دارم همسرم
-
زندگی خوب
یکشنبه 27 دی 1394 13:10
چند مدتی میشه که پست نذاشتم و فرصت مناسبی پیش نمیومد. اولین سفرمنو عشقم 26 شهریور به شهرزیبای مشهد و زیارت حرم امام رضا(ع) بود ک ه واقعا اولین مسافرتمون بهترین بود خیلی خوش گذشت. البته هم زیارت و هم سیاحت بو د . آخرای شهریور جواب کنکورم اومد و الآن درحال حاضر دانشجوی ترم 1 مدیریت بازرگانی هستم.دانشجو بودن خیلی حس خوبی...
-
اولین سالگرد و پیوند ازدواجمون مبارک
دوشنبه 12 مرداد 1394 14:33
4 روز پیش یعنی 8مرداد اولین سالگرد و پیوند ازدواج من و عشقم مهدی بوده ولی وقت نشد که همون روز بنویسم 8مرداد بهترین و مهمترین اتفاق خوب زندگیم بود وهست.یک روز قبل واسه خریدن هدیه بازار رفتم و اصلا نمیدونستم که چیکار کنم وچی باید بگیرم تا خوشحاش کنم .بالاخره تصمیم گرفتم یه سکه پارسیان و یه گردنبند با پلاک اسم(مهدی)براش...
-
اولین سالروز ازدواجمون مبارک
چهارشنبه 7 مرداد 1394 23:13
8 مرداد 93 ... زودتر از تصورم سالروز یکی از زیباترین روزهای زندگیم رسید و فردا برای رسیدن این روز جشن میگیریم ، باهم ، با عشق ... برای ما شدنمان سالروز ما شدنمان مبارک ... اولین سالروز ازدواجمان مبارک فاطمه ی عزیزم
-
Thank god
چهارشنبه 27 خرداد 1394 16:09
دنیا خیلی عجیبه ...واقعا زمان چقدر زود میگذره و عمر ما هم میگذره.الان دارم به سال گذشته تو همین زمان و روزهاش فکر میکنم که عمم و شوهرعمم با خانوادم درمورد مهدی و من صحبت کردند.اون روزدقیقا 21 خرداد بوده که منم امتحانات نهایی سومم تموم شده بود.واقعا چقدر من اون روزها خوشحال بودم وهنوزم هستم.باور نمی کردم این حرفارو...
-
کنکور
شنبه 23 خرداد 1394 19:54
من از مدرسه دیگه راحت شدم .اخه امتحانای پیش داشگاهیم 10 خرداد تموم شده بود و دیگه نگرانی واسه مدرسه نداشتم. ازاون به بعد تنها نگرانیم 21 خرداد بوده اخه روزی بود که باید کنکور میدادم و خیلی نگران بودم.به خاطر اینکه من واسه کنکور هیچ تلاشی نکردم این همه اضطراب داشتم. روز پنجشنبه 21 خرداد دانشگاه آزاد امتحانمون برگزار شد...
-
عاشقتم فاطمه جان
جمعه 1 خرداد 1394 22:39
-
تقدیم به همسر مهربونم
پنجشنبه 3 اردیبهشت 1394 17:35
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 اردیبهشت 1394 17:22
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم تو چیستی که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سرگشته روی کردابم تو در کدام سحر بر کدام اسب سپید تورا کدام خدا تو را کدام جهان تو از کدام ترانه تو از کدام صدف تو در کدام چمن همره کدام نسیم تو از کدام سبو من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه چه کرد با دل من آن...
-
عید1394
یکشنبه 9 فروردین 1394 14:20
دقایق اخر سال 1393 بود من و عشقم مهدی خیلی مشتاق بودیم که برای تحویل سال جدید با هم هستیم. من خیلی خدارو شکر میکنم بخاطر لحظه لحظه ی شاد زندگیم که در کنار عشقم میگذرونم.ساعت 2.15 صبح شنبه تحویل سال جدید بود. اولین سالی بود که من برای تحویل سال خونه عمم بودم.شوهرعمم به من پیشنهاد داد که شگینشون من باشم اخه درواقع از...
-
دلتنگی
شنبه 27 دی 1393 14:04
امروز27دی و روزیه که امتحان ترم اولم تموم شده و به خوبی امتحانم و گذروندم. من 8روزه که عشقم و ندیدم . این چندروزی انگار واسم چند ماه گذشت.دلم خیلی براش تنگ شده وقتی که پیشم نیست احساس تنهایی میکنم.دیشب ساعت9:30بهم زنگ زد من وقتی که صداشو شنیدم حس دلتنگیم بیشتر شده بود.بعداز اینکه تلفن و قطع کردم.اصن دست خودم نبوداشکم...
-
خوشبختی یعنی همین
سهشنبه 9 دی 1393 15:37
همین که تو باشی همین که خوشحالیم همین که دیوونه ی همیم همین که ما عاشق همیم خوشبختی یعنی همین ...
-
نیلوفر آبی
دوشنبه 24 آذر 1393 11:18
ی هفته ای میشد که ندیده بودمش از اول هفته که سرکار می رفتمُ تا غروب که میرسیدم خونه خسته و کوفته دوش میگرفتم و از خستگی رو تختم دراز می کشیدم و به فاطمه زنگ می زدم ... خیلی سخته که فاطمه اونطور اسرار میکرد چرا نمیای بدیدنم و منم چیزی نداشتم بگم جز نمیشه. آخر هفته ام که باید میرفتم دانشگاه تبریز تازشم پروژه های درسیم...
-
جشن نامزدی
پنجشنبه 20 آذر 1393 15:02
همه دورهم بودیم و تصمیم گرفتیم که 20شهریورروزجشنمون باشه که اون روزتولد مهدی هم بود. ما سه هفته ای رو درگیر خرید جشنمون بودیم هرروزبعد از ظهر ساعت 4 یا5 به بازار میرفتیم. لباس جشن و حلقه و کلی خریددیگه ای کردیم.من تصمیم گرفتم آرایشگاه تلی برم چون هم مورداعتمادبود وهم توساری معروف بود. بامادرم وعمم رفتیم آرایشگاه نوبت...
-
خاطرات فراموش نشدنی
یکشنبه 16 آذر 1393 17:09
21خرداد93آخرین امتحانم بودواتفاق خوب و باورنکردنی واسم افتاده بود،اتفاقی که خیلی وقت بودمنتظرش بودم. ساعت 7غروب عمم وشوهرعمم اومدن خونمون ودرمورد مهدی ومن پیشنهاددادن وصحبت کردند.من باشنیدن این خبرهیجان زده شده بودم واقعانمیدونستم چطوری باورکنم،چون خیلی وقت بود که منتظرهمچین روزی بودم. خیلی خوشحال بودم وجوابم مثبت...
-
رویای عشق
پنجشنبه 13 آذر 1393 23:16
گاهی بهش فکرمیکردم .... هروقت میدیدمش حس عجیبی پیدامیکردم وضربان قلبم تندتر میشد.من روزهای خیلی سختی روپشت سرگذاشتم، روزهایی که تنهاوگوشه گیربودم. و بعضی ازشب هایی که باگریه می خوابیدم. من تنهاآرزویی که ازخدامیخواستم این بود که یه روزی اونم بهم دل ببنده وعاشقم بشه، همیشه احساسم بهم میگفت که عشقم یک طرفه است و اون حتی...